افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوت انجام می دهند / كورش كبير

چهار شنبه 6 آبان 1394
ن : زهرا

سلام آقا...

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند

 




چهار شنبه 6 آبان 1394
ن : زهرا

مسافر کربلا

آقا جون خیلی شرمندم کردی! شرمندتم

ان شالله مسافر کربلا هستم 



:: برچسب‌ها: مسافر کربلا,


چهار شنبه 6 آبان 1394
ن : زهرا

اشتباه

نه صدایش را نازک میکرد

و نه دستانش را آردی....

از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردم......




چهار شنبه 6 آبان 1394
ن : زهرا

 




دو شنبه 4 اسفند 1393
ن : زهرا

به یاد عشق جوانی

استاد شهریار تا چهل و هفت سالگی مجرد بود و به یاد عشق جوانی اش ..در دوران جوانی وقتی به خواستگاری معشوقش رفت ,به او جواب رد دادند چون از مال دنیا بی بهره بود.!!!!!

ولی وقتی در یک روز سیزده به در معشوقه ی دوران جوانیش را با همسر ثروتمند و بچه به بغل دید, این شعر را سرود :

سرو همسر نگرفتم که گرو بود سرم

تو شدی مادر ومن با همه پیری؛ پسرم

تو جگر گوشه هم از شیر بریدی وهنوز

من که با عشق نراندم به جوانی هوسی

هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم

پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت

پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر

عجبا هیچ نیرزد که بی سیم و زرم

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم

گاهی از کوچه ی معشوقه ی خود می گذرم..



:: برچسب‌ها: "عشق" "جوانی" ,


دو شنبه 20 بهمن 1393
ن : زهرا

حالم؛ حال کودکی است که با شوق به کوچه دوید...

اما کسی بازی اش نداد...




دو شنبه 20 بهمن 1393
ن : زهرا

یک لحظه وقتت را بمن بده...

آری با توام , تویی که یک زمانی برای من مخاطب خاص بودی!

خودت بگو ! کاری که تو با من کرده ای قابل بخشش است یا نادیده گرفتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من خودم را قوی جلوه می دهم و می بخشمت! ولی این را که فراموشت نشده ......خدا.......




دو شنبه 20 بهمن 1393
ن : زهرا

دلتنگی

 

 ما انسان ها بعضی اوقات گیج میشویم. با اینکه میدانیم بعضی ها ارزش حتی یک لحظه فکر کردن هم ندارند ولی بدون دلیل آن ها را وارد قلب خود میکنیم. افسوس.....

 




چهار شنبه 15 بهمن 1393
ن : زهرا




چهار شنبه 15 بهمن 1393
ن : زهرا

دلم در حسرت یک دوست

کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید
 
کسی تنهایی مارا نمی گرید
 
 
 
دلم در حسرت یک دست
 
دلم در حسرت یک دوست
 
 
 
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست
 
و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
 
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی
 
کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را
 
بگو ای دوست
 
بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
 
تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی
 
تو حتی روزهای تلخ نامردی
 
نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی
 
من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت
 
من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت
 
من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد
 
همان دریا که میگفتی
 
که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت
 
بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
 
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی






صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دلتنگی های خانم معلم و آدرس primary-teacher.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.